زيباست ..
يــــــــــــــادت..
اگرخودت بودے چه غوغايے ميـــشد..!
توعاشق میشی،اونم عاشق می شه،توعاشق می مونی،ولی اون یادش میره،کنارت می مونه،ولی ازدلت بیخبره،آخرشم میگه:قول وقراری نبوده،به همین سادگی.وتوفقط میتونی بغض کنی،و قلبت که زیره باراین همه قضاوت جون میده...
هرنفس،
درد است که میکشم!!!
ای کاش یابودی،
یا اصلا نبودی!!!
این که هستی و
کنارم نیستی..
دیوانه ام میکند....
|♥♥♥[☺/___
""@""""""@"
یه وانت عشق و رفاقت واسه رفیقای باصداقت!
انگار داروخانه هم میداند زخم خورده ایم ،که همیشه باقیمانده ی پولمانخوش به حال آيينه؛ساعت ها بی دغدغه به تماشای چشمانت مينشيند.كاش قدرچ را چسب زخم میدهد.شمانت رابداند...
بعضی ها رو باید از تو رویات بکشی بیرون محکم بغلش کنی،بعد آروم در گوشش بگی:آخه تو چرا واقعی نیستی ....
درهر ورق زمان نوشته ام: به يادت مى مانم حتى اگرهزار صفحه ازتو دور باشم
دستم نقاشى بلد نيست;
"اما
دلم
؟؟
برايت
پر ميكشد..."
عاشقى يعنى بخاطر يكى زندگى كنى ،نه اينكه بخاطرش خودتو بكشى .
میتوان برگی بودوبانسیمی افتاد...
یادرختی بودوباداغ هزاران برگ تارسیدن بهارایستاد!!!
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود/عادتی که باور شود/باوری که خاطره شوتوبارانی ومن باران پرستم،تودریای ومن موج توهستم،اگرروزی بپرسی بازگود/وخاطره ای که درد شود.....!یم،تومن هستی من نقش توهستم.
تنهایی یعنی شبهااونقدرشعربخونی وانقدرروتختت فکروخیال کنی تابلاخره بشبی پرسیدمش بابی قراری به غیراز من کسی رادوست داری؟ چشمانش پرازاشک ااشک خوابت ببره..ومن همیشه اینگونه میخوابم.شد.سرش را پایین انداخت آرام گفت آری.
شکستنی دلم بودکه شکست...دیگرهرطور
مایلیدتابوتم راحمل کنید...!!!
من که تصویری ندارم درنگاه هیچ کس
خوب شدهرگزنبودم تکیه گاه هیچ کس
کانازنين تر زتو كس نيست كه يادش بكنم سر و دل عاشق يك ناز نگاهش بكنم
که فنجانی نسازدکوزه گرازخاک من
تانیفتددردلم فال سیاه هیچ کس... تا زمين هست وزمان هست بگويم اى دوست تو عزيزى و عزيزان بفدايش بكنم
اقرار مرا بر پیشانیت حک کن،تالابه لای این ثانیه های ویران،نامی از احساس نبرم!من باختم!به خودم باختم!به تصویرفرشته های آدم نماباختم!وحال که گوشه ی اتاقم حماقتهایم رامیشمارم،آرام میگویم سنگ باش...
گريه ام ميگيرد...وقتي كه ميبينم..اون كه همه دنياي من بود منت ديگري را ميكشد...
پيري ميگفت: اگه ميخواي جوون بموني دردهاي دلت رافقط به كسي بگو كه دوسش داري ودوستت داره،گفتم پس چرا توجوون نموندي؟ خنديدوگفت:دوستش داشتم دوستم نداشت.
بي انصاف اين گره با يك نگاه تو باز ميشد
تمام دندانهايم درد ميكند
چه با شوق ميخوانم دوست دارم هاي چشمانت راو چه عاشقانه برگ هاي زرد پاييزي دستانت را ميان خورشيد مرداد انگشتانم جاي داده ام
تو لحظه هایی که داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه کسی که داغونت کرده
هزار دهقان براي باريدن باران دعا كردند غافل از اينكه خداوند با كودكي بود كه چكمه هايش سوراخ بود.
حکمت باران دراين ايام ميدانی كه چيست؟آب وجارو ميشود بهرمحرم كوچه ها.
دوباره برای دلم بخند؛ميخواهم تجديد حيات كنم...
روزهای سختی رامیگذرونم وقتی ک نیستی همه چی تنگ میشه،نفسم،دنیام،دلم
من به خاطرت ميميرم؛ ولی حيف نيست بميرم و ديگرخوابت رانبينم.
من يك ف ر د م؛تو ز و ج م باش.
آغوشت علم را زير سوال ميبرد؛آن قدركه هيچ مسكنی جايش رانميگيرد...
مبادا دلتنگ وگرفته باشی كه شهری رابه نماز آيات وامیدارم...
هم دوستت دارم هم عاشقت هستم؛ميانگين كه بگيری ميبينی:ميميرم برايت...
ازدلتنگی ات كه برايم نوشتی؛باور دوست داشتنت رابه دلم گوشزد كردم؛نميدانستم چيزی كه گفتی را لحظه ای پيش ديگری برايت فرستاده بود؛طفلكی دلم...
تعداد صفحات : 6
نویسنده : آناهیتا
موضوع : عاشقانه
تاریخ تاسیس : 92/8/29