loading...
آسیا لاو | سایتی کاملا عاشقانه با امکان لایک
admin بازدید : 5 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (2)

گفتم دنیا تقدیم تو گفتی تو دنیامی !

گفتم خدا تقدیم تو گفتی خدایم تویی !

گفت بوس تقدیم تو گفت بوس هایم تویی !

گفتم شعر تقدیم تو گفتی شعرهایم تویی !

گفتم عشق تقدیم تو گفتی ..... !

من

admin بازدید : 4 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

من...
تو عشقو ياد من دادي منو از من جدا کردي
حالا دوري ولي بايد به شهر قصه برگردي
تمام حرف من اينه بدون تو نميمونم
اگه دلگيري از حرفام من از حرفام پشيمونم.!
زندگي کردن در اين دنيا مانند آب روان است که ميگذرد
ولي گذشتن آن را نمي فهميم

admin بازدید : 5 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

غصه هايت که ريخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهايت وقتي افتاد روي زمين
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لاي اشتباه هايت، يک تجربه را بيرون بکش
قاب کن و بزن به ديوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکاني
تمام کينه هايت هم مي ريزد
و تمام آن غم هاي بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهايت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا اين بار همه آن عشق هاي بچه گربه اي هم بيفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هايت نيفتد
تلخ يا شيرين، چه تفاوت مي کند؟
خاطره، خاطره است
بايد باشد، بايد بماند ...
کافي ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
يک تکان ديگر بس است
تکاندي؟
دلت را ببين
چقدر تميز شد... دلت سبک شد؟
حالا اين دل جاي "او"ست
دعوتش کن
اين دل مال "او"ست...
همه چيز ريخت از دلت، همه چيز افتاد و حالا
و حالا تو ماندي و يک دل
يک دل و يک قاب تجربه
يک قاب تجربه و مشتي خاطره
مشتي خاطره و يک "او"...
خـانه تـکاني دلـت مبـارک

admin بازدید : 5 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

زندگي به من آموخت چگونه اشك بريزم
اما اشك به من نياموخت چگونه زندگي كنم
زندگي به من آموخت درد و رنج چيست
ولي به من نياموخت چگونه تحملش كنم
زندگي به من آموخت بي صدا گريستن را
پس تا هست------------------------------------زندگي بايد كرد
تا عشق هست----------------------------------عاشق بايد بود
تا اشك هست-----------------------------------------بايد ريخت
تا معشوق هست----------------------------------عاشق بايد بود
تا شب هست----------------------------------------بيدار بايد بود

admin بازدید : 6 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)
تحمل کردن قشنگه
اگه قرار باشه يه روزي به تو برسم
انتظار آسونه
اگر قرار باشه دوباره تو رو ببينم
زندگي شيرينه
اگه قرار باشه دستاتو تو دستام بگيرم
مشکلات حل ميشه
اگه قرار باشه روزي به پات بميرم
اشکهام به لبخند تبديل ميشه
اگه يه بار ببوسمت
و لبخندهام دوباره به اشک
فقط اگه ببينم خيال رفتن داري
اما بدون دوستت دارم
از پشت اين همه فاصله
از پشت اين همه حرف
دوستت دارم تا بي نهايت عشقم
عاشقتم هنوزم
admin بازدید : 5 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

خدايا
خدايا !!! تو خود گفتي...
عشق را آفريدم تا بندگانم زندگي کنند،ولي خدايا هيچ کسي عشق واقعي را 
نمي شناسد؟؟؟

admin بازدید : 6 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

دل مـــــــن ...
خيلــي دلــم از ايــن دنــيا و آدمهاش گــرفـتـه
هيـچ دلــيلــي واسه زنــده مـونـدن نــداره 
دلــم ديگــه بـاهـام راه نمـياد
ازم خسـته شـده حتــي از تـنـــهايـيـم 
کم کم داره خـستگــي رو خـستـه ميـکنه
هـمه رو از خودش دور ميـکنه
هيچکســي رو نـداره
 تـنـــهاي تـنــهاســـت
جــز اونيکــه خودشـم تـنـــهاي تـنــهاســـت
اونيکــه تـنـهاتـرين تـنــهاســـت
آره دل من خــدا رو داره
خـــــــــــدا

admin بازدید : 7 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)
دلم ميخواست ببينمت اما نه حالا.....................................؟
دلم ميخواست بهم بگي عاشقمي اما نه حالا.........................؟
دلم ميخواست سرتو بذاري روي سينه ام اما نه حالا...............؟
دلم ميخواست سير بشينم نگاهت کنم اما نه حالا.....................؟
دلم ميخواست بگيرمت توي آغوشم اما نه حالا......................؟
دلم ميخواست بهت بگم تو عمرمي اما نه حالا.......................؟
خيلـــي دلــــــــم ميخواســــــت يــه روزي زودتر از تو بميـرم ...؟
خوشحــالم که مــُردم حالا .........................................................؟
admin بازدید : 7 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (0)

«باز باران٬ با ترانه 
میخورد بر بام خانه»
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟
خاطرات خوب و شيرین
كوچه ها شد، کوی بن بست
در دل تو٬ آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
باز باران٬ باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه ٬ بی بهانه
شایدم٬ گم کرده خانه

admin بازدید : 5 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

تو نیستی اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم … … نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند دوست داری گریه کن
و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم…!

admin بازدید : 5 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا

سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

وقتی زنی موقع زایمان فریاد کشید

حتی در فیلم تو بلند

گفتی:"زهرمار!"

در خیابان دعوایت شد و تمام

ناسزاهایت، فحش خواهر

و مادر بود

در پارک، به خاطر بودن تو

نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون

تو شعارهای آب نکشیده می دادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را

حفظ کنی

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی

تو ازدواج نكردی و به من گفتی زن

گرفتن حماقت است

من ازدواج نكردم و به من گفتی ترشیده

عاشق که شدی مرا به زنجیر

انحصارطلبی کشیدی

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرابپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اتو

بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم

تا به تو بگویند آقای دکتر

وقتی گفتم پوشک بچه را

عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه

مال پدر است

در تمام زندگیم جای یک جمله خالی بود:

خسته نباشی زن ...

admin بازدید : 4 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
چه غريبانه رفت
آن پرنده کوچک
وقتي از صداي گريه ام
خسته شد ! ! !
((او حق داشت من خنده را از ياد برده بودم )) 
من بعد از تو
آدم عجیبی شده ام...
admin بازدید : 4 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

سلام ای چشم بارانی پناهم می دهی امشب ؟
سوالم را که می دانی پناهم می دهی امشب ؟
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند
 و امشب رو به ویرانی ، پناهم می دهی امشب ؟
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان
در آن آغوش نورانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها…
در این هنگام رو حانی ، پناهم می دهی امشب ؟
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور
در آن اسرار پنهانی ، پناهم می دهی امشب ؟
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن
رها از حد انسانی ، پناهم می دهی امشب ؟ .
نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل
تو از چشمم چه می خوانی ؟ پناهم می دهی امشب ؟

admin بازدید : 5 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

دلتنگی:
دلتنگ كه باشي
آدم ديگري مي شوي
خشن تر ، عصبي تر ، كلافه تر ، تلخ تر !
و جالب تر اينكه به اطراف هم كاري نداري...
همه اش را نگه مي داري ...
و دقيقا سر همان كسي خالي مي كني كه دلتنگش
هـستي...

admin بازدید : 3 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
منم زیبا…
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟…
admin بازدید : 3 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
خواهشـــی بـر لـب من هست ولـی تکـراری
مـی شود دســت از اعـــدام دلـــم بــرداری ؟
 دل من مـــال تو شد پـس دل خود را مَشِـکن
بگذر از کشـتـن و ســرسختـی وخـود آزاری
ثبــت کن محــض سند مصـــرع بعــدی مـــرا
" تــو در اعمـاق دلـــم مثـــل خدا جــا داری "
لهجه ی جاهلی وصف تو را هم عشق است
واقعــاً دســـت مـــریـــزاد عجــب ســـالاری !
حکــم سختیـست ، بیا بگـــذر و آقـــایـی کن
تو که در قصـــر دلـم حـاکم وســـردمـــــداری
 شهـــرونـدانه تقــاضــــای خــودم را گفــــتم
بررسی کـن بـه کـَـرَم چـون که تو فرمانداری
admin بازدید : 5 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

از غصه ها پر می شم
وقتی نباشه همدمی
یه دل با کوه غمی
اون وقته که بغض می کنم
گوشۀ خلوت می کنم
خدا رو با عظمتش
تو دلم مهمون می کنم
حرفهایی دل بهش می گم
شکوه از روزگار دارم
از آدماش از وقتی که دلتنگ می شم زمونه

که چرا هیچکس وفادار نمی مونه
همش دروغ همش کلک
عشق ها شبیه بادبادک
اول آشنایمون یه عشق رویایی دارن
وقتی که عاشق شدیم رویاها معنا ندارن
خدا چطور باور کنم
دلم را بی او سر کنم
یعنی اون رویاها که رنگی بود
فقط واسه قشنگی بود؟!
آخه چطور دلش اومد بازی بده دلم را
وقتی وابسته اش شدم رها کنم عشقم را
من که واسش کم نذاشتم
تو عشق و اشقی قلبم رو گرو گاشتم
ای خدا تو بهم بگو چکارکنم
چطوری این دل دیونه رو آروم کنم
نمی دونم خودش نخواست یا روزگار
که یادم بده حداقل خداحافظی روتمرین کنم

admin بازدید : 5 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
تو را به اندازه زیبایی خاطره ات دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را به اندازه هر ثانیه دوریت دوست می دارم
به اندازه هر ثانیه اش که هر ثانیه برایم سالها می گذرد دوست می دارم
به خدا بی توهرلحظه چشمانم می بارد... بازهم دوستت دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
admin بازدید : 3 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
رای تو می نویسم........
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست...
برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست...
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی...
برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی...
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...
برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است....
برای تویی که قلبت پـاک است...
برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است...
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است..........
admin بازدید : 5 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

کیمده واردیر گؤزلیم سنده اولان جاذبه لر
سنه دنیاده مگر عاشق اولا ندا غم ائلر ؟
بس دیر اولدورمه یه جکسن گؤزلیم دنیانی
هر یوزی گؤیچک اولا ندا بوقدر چم خم ائلر
.
.
اینجیمه گؤز یاشیم آخسا سنی گؤردوکده گولوم
گول آچیل دیکده باهار فصلی بولود شبنم ائلر
ناز و غمزه ن ، یئریشین ، شوخ باخئشین عالم دیر
بیرده زولفون اوزه توکسؤن اودا بیر عالم ائلر
.
.
حیف سن گزمه یاراشماز سنه بیگانه ایله
او آچیب سرینی دونیایه سنی محرم ائلر
واحدم عمرومو من عشقیله صرف ایله میشم
عشق یا اؤلدورر آخیر یا منی آدم ائلر

admin بازدید : 9 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
بیر نظریار ائلسه آباد ائدر ویرانه نی
( اگر یار یک نظر بکند این ویرانه آباد می شود )
گر منی چکسن دارا اولدورسن الدن توتمارام
(اگر مرا به دار می کشی ، بکش ، من تو را از دست نخواهم داد )
اولدور نده اوپ محبتدن دل دیوانه نی
( آری بکش ، نه این که از روی محبت دل دیوانه را ببوسی )
عاشیقه بیر گون دئدیم ترک ائله او یاری ، دئدی
( یک روز به عاشق گفتم ، یارت را ترک کن ، گفت )
بیلمیسن عشق آتشی له یاندیریپ غمخانه نی؟
( نمی دانی که با آتش عشق غمخانه را به آتش کشیده است ؟ )
هامینی ترک ائلرم هر کیمسه واردیر دونیادا
( همگان را ترک می کنم ، هر کسی که در دنیا هست )
اما من ترک ائدمرم او ساقی دوردانه نی
( اما من آن ساقی دردانه را ترک نخواهم کرد )
سنده گل ترک ائله مسجید تا گئدخ میخانه یه
( تو هم بیا مسجد را ترک کن تا با هم به میخانه برویم )
توبه ائد ،سن محرم اول اوپ دیلبر جانانه نی
( توبه کن ، تو محرم شو و دلبر جانانه خود را ببوس )
سونرا گل با هم "وفا" جاندان اولاخ قوربان اونا
( بعد بیا ای وفا تا با هم از جان و دل قربان او شویم )
آغلایاخ شاید اشیدسین گریه ی مستانه نی
( گریه کنیم با هم تا شاید گریه مستانه ما را بشنود )
admin بازدید : 4 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)
انگار از همیشه عاشق ترم
در تمام طول پاییز نمناکی شبارو با تمام منفذهای پوستم لمس می کنم
وچشمام همه جا نقش دیدگان توروجستجو می کنه
پاییز که می شه همراه برگها رنگ عوض می کنم
زردو نارنجی می شم و با باد تا افقی که چشمات تواون درخشیدن گرفت پیش میرم
و مقابلت به رقص درمیام تا اونجا که باور کنی
تمام روزهایی که از پاییز گذشته تا به امروز همواره عاشقت بودم
پاییز که می شه بی قراری هامو تو باغچه کوچکی می کارم و آروم آروم
قطره های بارونو که روزهاست در دامنم جمع کردم به باغچه می نوشانم
میدونم تا آخر پاییز تمام بی قراری هام شکوفه خواهد داد
و با اولین برف زمستون به بار خواهد نشست
پاییز که می شه بی اونکه بدونم چرا بیشتر از همیشه دوستت دارم
و بی اونکه بدونی چرا دلم بهانه ات رو می گیره
وپاییز امسال عشق جنس دیگری داره و معشوق خواستنی تره...
کاش می دونستی
admin بازدید : 4 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

رفیق
بت پرست نیستم 
اگر دوستت دارم 
نه به این خاطر است که ایده آلی
نیستی 
ایده آل نیستی 
اما تو را با هیچ ایده آلی عوض نمی کنم
زیرا جایت 
یک جای قشنگ در قلبم است 
جایی که صاحبش فقط تویی 
دوستت دارم 
به اندازه ی همان روز !
می دانی کدام روز ؟
درست به اندازه ی
یک روز قبل از اینکه تو بگویی دوستت دارم
درست یک روز قبل 
اگر هم اکنون بیشتر 
شعرهایم را 
برایت به رقص در می آورم
به این خاطر است
که تو دیگر 
یا دیگر نمی گویی
من همیشه عاشق بودم 
درست از یک روز قبل از اینکه تو بگویی دوستت دارم
دوست داشتن
با جا و مقام پرستی 
پول پرستی و 
ایده آل پرستی فرق دارد
با بت پرستی فرق دارد
این یک عریضه است
یک فریاد 
یک اعتراض خفه شده 
از منه عریض نویس فقیر 
برای تمام عاشق هایی 
که فراموش شده اند 
از چشم یار

admin بازدید : 4 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

وقتی که اعتماد من
از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ‌های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می‌بستند
و از شقیقه‌های مضطرب آرزوی من
فواره‌های خون بیرون می‌پاشید
وقتی که زندگی من
هیچ‌چیز نبود
هیچ‌چیز به جز تیک‌تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه‌وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ‌کس نیست

admin بازدید : 4 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)
نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم
و گر پرسی چه می‌خواهی؟ تو را خواهم تو را خواهم
نمی‌خواهم که با سردی چو گل خندم ز بیدردی
دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
چه غم کان نوش لب در ساغرم خونابه می‌ریزد
من از ساقی ستم جویم من از شاهد جفا خواهم
ز شادیها گریزم در پناه نامرادیها
به جای راحت از گردون بلا خواهم بلا خواهم
چنان با جان من ای غم درآمیزی که پنداری
تو از عالم مرا خواهی من از عالم تو را خواهم
به سودای محالم ساغر می خنده خواهد زد
اگر پیمانهٔ عیشی در این ماتم‌سرا خواهم
نیابد تا نشان از خاک من آیینه رخساری
رهی خاکستر خود را هم‌آغوش صبا خواهم

درد

admin بازدید : 5 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

گفت مشروب میخوری ؟
گفتم نه ، زخم معده دارم
پاکت سیگار رو آورد جلوم...
گفتم نمی کشم ، خیلی وقته
گفت پس تو با چی حال میکنی ؟!
گفتم یعنی چی ؟! نمی فهمم !
گفت یعنی با چی این زندگیه سگی رو تحمل میکنی ?
خندیدم و گفتم از یه جایی به بعد دیگه یادت میره که درد داری
میدونی رفیق سِر میشی ، میری تو بی هوشیِ هوشیاری
دیگه درده مهم نیست ، دنبال علاجش هم دیگه نمیری !
سیگار خوب نیست ، مشروب هم خوب نیست
از یه جایی به بعد فقط دلت میخواد هوشیار باشی
انگاری از دردت خوشت میاد ، دوست داری درد بکشی !
یه نخ سیگار روشن کرد فهمیدم هیچی نفهمیده گفت نمیفهمم
گفتم ته همه این حرفام اینه از یه جایی به بعد فقط میخوای درد بکشی تا
یادت بره دلیل تمام دردات چیه و چی
بوده ...

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 177
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 229
  • بازدید کلی : 1,097
  • اطلاعات سایت

    نویسنده : آناهیتا

    موضوع : عاشقانه 

    تاریخ تاسیس : 92/8/29