خوشــــــــــبختی داشتن کســـــی است
که بیشـــتر از خـــودش
تــ ــ ــ ــ ــو را بــخواهد
...
و
بیشـــتر از تــ ـ ـ ـ ـــو
هیـــــ♥ــــــچ نخواهد
و
تــــــ♥ــــو ...
برایش تـــ ــ ــ ــمام زندگی باشی ...
دور نرو
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که
مینویسم!
نوازش هم بلدم!...
چشــمانت را بــرای زندگــی مــی خــواهــم
اسمت را برای دلخوشی می خواهم
دلــــت را بـــرای عاشـــــــــــــــقی مــــی خــــواهــــم
صدایت را برای شادابی می شنوم
دستت را برای نوازش...
و پایــت را بـــــــرای همراهــــی مـــــی خواهــــــــــم
عطرت را برای مستی می بویم
خیالت را برای پرواز می خواهم و
خودت را برای پرستش.....
مرا حبس کن در آغوشت
من, برای حصار بازوان تو
مجرم ترین
زندانی ام ...!!
وقتی "دل" تو "تـک" است
همیشه برنده ای
فرقی نمی کند "حکـم" چه باشد
تو همیشه "لازمی"...
وقتی گریه میکنی “زیباتر” میشوی
اما بخند
من به همان زیبا که “ تر” نیست ، قانعم
از هرجای دنیا چمدان کوچکم رامیبندم راه می افتم
ایستگاه به ایستگاه...
مرز به مرز
پیدایت میکنم کنارت مینشینم
بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم
وسط دعوا فقط یه جمله هست که میتونه بحثو عوض کنه
حرف نزن
(((((( فقط بیااااا تووووو بغلممممم))))))
مــَرا
جــُدا کــن ٬
از اهلِ زمـیــن !
دستَــم را بـگـیــر …
مـیــخـو اهــم ٬ در دنـیــایِ آرامِــــ تـــُو
مــیــان نفــس هــایــــت
آرامـــ بـگـیــرمـــ . . .
خرابه هاى دلم ازتمام خانه هاى جهان قشنگتراست چون يادتودرآن ساكن است...
فاصله ...
دوری از خود است ... ،
دوری از تو غائله است ... ،
که ختم ندارد ...
خوشارسواییو تنهایی عشق
خوشادرکوی عشق سوختن ها
میان شعله اش افروختن ها.
آنقدر دوست دارم که اگر از پریشانی یک لحظه احساسم آگاه بودی تمام لحظه های عمرت برام می گریستی
تمام حجم خيالم از"تو"لبريزاست خيالم كوچك نيست-!
تو بی نهايت عزيزی..
زخم هایت را پنهان کن،این روزها ادمها عجیب بانمک شده اند!
دلم هوايت راميكند ميروم سراغ شعرهايم؛اين روزهاخوب يادگرفته ام خود رابه كوچه علی چپ بزنم...
بغض میکنم ازترس!روزهایی ک سهممان ازهم فقط یک یادش بخیر ساده باشد!!!
چشمانم رابه نابینایی می فروشم تاکسی روکه دوست دارم بادیگری نبینم؛
بازهم تنها نشستم،دل گرفت
گفتمش يادى کنم ازآنکه يادم ميکند
يادت از من بوى حکمت ميدهد
من نميدانم چرا،اما دلت بوى محبت ميدهد.
پروازرادوست دارم..وقتی ازارتفاعات لبانت به عمق آغوشت سقوط میکنم:چه سقوط دل نشینی..راستی؛میدانستی پروازراتویادم دادی...؟!!!
خیلی سخته وفا دار دستهایی باشی که یکبار هم لمسش نکرده ای...
و خیلی سخت تر اینه که تو خیایابون از کنار عشقت، خیلی بی تفاوت رد بشی، انگار نه انگار اون تمام زندگیته...
زيباست ..
يــــــــــــــادت..
اگرخودت بودے چه غوغايے ميـــشد..!
توعاشق میشی،اونم عاشق می شه،توعاشق می مونی،ولی اون یادش میره،کنارت می مونه،ولی ازدلت بیخبره،آخرشم میگه:قول وقراری نبوده،به همین سادگی.وتوفقط میتونی بغض کنی،و قلبت که زیره باراین همه قضاوت جون میده...
هرنفس،
درد است که میکشم!!!
ای کاش یابودی،
یا اصلا نبودی!!!
این که هستی و
کنارم نیستی..
دیوانه ام میکند....
|♥♥♥[☺/___
""@""""""@"
یه وانت عشق و رفاقت واسه رفیقای باصداقت!
انگار داروخانه هم میداند زخم خورده ایم ،که همیشه باقیمانده ی پولمانخوش به حال آيينه؛ساعت ها بی دغدغه به تماشای چشمانت مينشيند.كاش قدرچ را چسب زخم میدهد.شمانت رابداند...
بعضی ها رو باید از تو رویات بکشی بیرون محکم بغلش کنی،بعد آروم در گوشش بگی:آخه تو چرا واقعی نیستی ....
درهر ورق زمان نوشته ام: به يادت مى مانم حتى اگرهزار صفحه ازتو دور باشم
دستم نقاشى بلد نيست;
"اما
دلم
؟؟
برايت
پر ميكشد..."
عاشقى يعنى بخاطر يكى زندگى كنى ،نه اينكه بخاطرش خودتو بكشى .
میتوان برگی بودوبانسیمی افتاد...
یادرختی بودوباداغ هزاران برگ تارسیدن بهارایستاد!!!
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود/عادتی که باور شود/باوری که خاطره شوتوبارانی ومن باران پرستم،تودریای ومن موج توهستم،اگرروزی بپرسی بازگود/وخاطره ای که درد شود.....!یم،تومن هستی من نقش توهستم.
تنهایی یعنی شبهااونقدرشعربخونی وانقدرروتختت فکروخیال کنی تابلاخره بشبی پرسیدمش بابی قراری به غیراز من کسی رادوست داری؟ چشمانش پرازاشک ااشک خوابت ببره..ومن همیشه اینگونه میخوابم.شد.سرش را پایین انداخت آرام گفت آری.
شکستنی دلم بودکه شکست...دیگرهرطور
مایلیدتابوتم راحمل کنید...!!!
من که تصویری ندارم درنگاه هیچ کس
خوب شدهرگزنبودم تکیه گاه هیچ کس
کانازنين تر زتو كس نيست كه يادش بكنم سر و دل عاشق يك ناز نگاهش بكنم
که فنجانی نسازدکوزه گرازخاک من
تانیفتددردلم فال سیاه هیچ کس... تا زمين هست وزمان هست بگويم اى دوست تو عزيزى و عزيزان بفدايش بكنم
اقرار مرا بر پیشانیت حک کن،تالابه لای این ثانیه های ویران،نامی از احساس نبرم!من باختم!به خودم باختم!به تصویرفرشته های آدم نماباختم!وحال که گوشه ی اتاقم حماقتهایم رامیشمارم،آرام میگویم سنگ باش...
گريه ام ميگيرد...وقتي كه ميبينم..اون كه همه دنياي من بود منت ديگري را ميكشد...
پيري ميگفت: اگه ميخواي جوون بموني دردهاي دلت رافقط به كسي بگو كه دوسش داري ودوستت داره،گفتم پس چرا توجوون نموندي؟ خنديدوگفت:دوستش داشتم دوستم نداشت.
بي انصاف اين گره با يك نگاه تو باز ميشد
تمام دندانهايم درد ميكند
تعداد صفحات : 3
نویسنده : آناهیتا
موضوع : عاشقانه
تاریخ تاسیس : 92/8/29