برای خودم مردی شده ام
مردی که هنوز
برای خودش گریه میکند …
جسارت میخواهد
نزدیک شدن به
افکار دختری که روزها مردانه
با زندگی می جنگد
اما شب ها…
بالشش از هق هق دخترانه اش خیس است
کسی بیاید پادرمیانی کند و
بگوید
جز خودم
پای کسی درمیان نیست …
چیزی در من از دست می رود…
باور کردنی نیست
که چگونه
حجم اینهمه خاطره
در چمدان کوچکت جا می شود !
فریاد می زنم اگر
این بغض لعنتی امانم دهد !
امان نمی دهد…
پس آهسته زیر لب می گویم:
"مراقب خاطره هایمان باش ...
ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ . . .
ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩﯾﺪﯼ . . .
ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﭘﮋﻣﺮﺩﯼ . . .
ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ . . .
ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯽ . . .
ﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﮑﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ . . .
ﺣﺘﯽ ﻧﻤﮑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﯽ . ..
ﻫﻤﻪ . . .ﺣﻼﻟﺖ ﺑﺎﺷﺪ !
ﺟﺰ " ﻟﺮﺯ ﺩﻟﻢ ﺩﺭﺍﻭﻟﯿﻦ نگاه!"
ﺣﺮﺍﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ
بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ می زنن
ولی گنجشک ها جدی جدی می میرن
آدما شوخی شوخی به هم زخم می زنن ولی قلبا جدی جدی میشکنن
تو شوخی شوخی به من لبخند زدی من جدی جدی عاشقات شدم
تو هم یه روز شوخی شوخی تنهام می زاری منم جدی جدی بی تو می میرم
خوشــــــــــبختی داشتن کســـــی است
که بیشـــتر از خـــودش
تــ ــ ــ ــ ــو را بــخواهد
...
و
بیشـــتر از تــ ـ ـ ـ ـــو
هیـــــ♥ــــــچ نخواهد
و
تــــــ♥ــــو ...
برایش تـــ ــ ــ ــمام زندگی باشی ...
دور نرو
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که
مینویسم!
نوازش هم بلدم!...
چشــمانت را بــرای زندگــی مــی خــواهــم
اسمت را برای دلخوشی می خواهم
دلــــت را بـــرای عاشـــــــــــــــقی مــــی خــــواهــــم
صدایت را برای شادابی می شنوم
دستت را برای نوازش...
و پایــت را بـــــــرای همراهــــی مـــــی خواهــــــــــم
عطرت را برای مستی می بویم
خیالت را برای پرواز می خواهم و
خودت را برای پرستش.....
مرا حبس کن در آغوشت
من, برای حصار بازوان تو
مجرم ترین
زندانی ام ...!!
وقتی "دل" تو "تـک" است
همیشه برنده ای
فرقی نمی کند "حکـم" چه باشد
تو همیشه "لازمی"...
وقتی گریه میکنی “زیباتر” میشوی
اما بخند
من به همان زیبا که “ تر” نیست ، قانعم
از هرجای دنیا چمدان کوچکم رامیبندم راه می افتم
ایستگاه به ایستگاه...
مرز به مرز
پیدایت میکنم کنارت مینشینم
بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم
وسط دعوا فقط یه جمله هست که میتونه بحثو عوض کنه
حرف نزن
(((((( فقط بیااااا تووووو بغلممممم))))))
مــَرا
جــُدا کــن ٬
از اهلِ زمـیــن !
دستَــم را بـگـیــر …
مـیــخـو اهــم ٬ در دنـیــایِ آرامِــــ تـــُو
مــیــان نفــس هــایــــت
آرامـــ بـگـیــرمـــ . . .
خرابه هاى دلم ازتمام خانه هاى جهان قشنگتراست چون يادتودرآن ساكن است...
فاصله ...
دوری از خود است ... ،
دوری از تو غائله است ... ،
که ختم ندارد ...
آنقدر دوست دارم که اگر از پریشانی یک لحظه احساسم آگاه بودی تمام لحظه های عمرت برام می گریستی
تمام حجم خيالم از"تو"لبريزاست خيالم كوچك نيست-!
تو بی نهايت عزيزی..
زخم هایت را پنهان کن،این روزها ادمها عجیب بانمک شده اند!
دلم هوايت راميكند ميروم سراغ شعرهايم؛اين روزهاخوب يادگرفته ام خود رابه كوچه علی چپ بزنم...
بغض میکنم ازترس!روزهایی ک سهممان ازهم فقط یک یادش بخیر ساده باشد!!!
چشمانم رابه نابینایی می فروشم تاکسی روکه دوست دارم بادیگری نبینم؛
بازهم تنها نشستم،دل گرفت
گفتمش يادى کنم ازآنکه يادم ميکند
يادت از من بوى حکمت ميدهد
من نميدانم چرا،اما دلت بوى محبت ميدهد.
پروازرادوست دارم..وقتی ازارتفاعات لبانت به عمق آغوشت سقوط میکنم:چه سقوط دل نشینی..راستی؛میدانستی پروازراتویادم دادی...؟!!!
خیلی سخته وفا دار دستهایی باشی که یکبار هم لمسش نکرده ای...
و خیلی سخت تر اینه که تو خیایابون از کنار عشقت، خیلی بی تفاوت رد بشی، انگار نه انگار اون تمام زندگیته...
تعداد صفحات : 6
نویسنده : آناهیتا
موضوع : عاشقانه
تاریخ تاسیس : 92/8/29